مهناز اعتدالی: تبارشناسی جنبش‌های بعد از واقعه کربلا و عدم‌همراهی امام سجاد(ع) موضوع گفت‌وگوی ما با خانم دکتر مرضیه محمد‌زاده، مولف آثار تاریخی سیره امامان حق است.

قیام عاشورا

 وی در این زمینه معتقد است که تقیه ترک مبارزه با ظالم و حکومت جبار نیست بلکه اتخاذ شیوه‌ای ویژه در امر مبارزه است. در حقیقت تقیه ترک اصل مبارزه نیست بلکه تغییر شیوه مبارزه است. بنابراین تقیه به معنی حفظ دین راستین و پیروان آن از شرّ دشمنان و پنهان کردن آن عقاید است، در شرایطی که ترس از کشته شدن، دستگیر شدن، به دام افتادن و یا دشنام وجود داشته باشد. تقیه به‌صورت وسیله‌ای بسیار مؤثر و سودمند در حفظ آیین تشیع در طول سال‌های نامساعد و شرایط خصومت‌بار سیاسی نقش عمده‌ای ایفا کرد.

  • در تبارشناسی قیام‌ها و جنبش‌های مسلحانه بعد از واقعه کربلا چه دلایلی وجود داشت که امام‌سجاد(ع) با آنها همراهی نکرد؟

امام با احتیاط به سوی اهدافش گام بر می‌داشت به‌گونه‌ای که زمامداران اموی چنین برداشت کنند که او قصد فعالیت سیاسی ندارد. نخستین قیام بعد از واقعه کربلا، واقعه حره واقم بود که یکی از حادثه‌های شگفت و اسفناک در تاریخ اسلام است. این قیام به سرکردگی عبدالله فرزند حنظله‌بن‌ابی‌عامر در سال 63هجری اتفاق افتاد. اگرچه ارتکاب معاصی متعدد از سوی یزید ازجمله شهادت امام حسین(ع) در برانگیختن مردم مدینه بی‌تأثیر نبود اما ریشه قیام را باید در جای دیگر یافت. پس از واقعه کربلا عبدالله‌بن‌زبیر برای پیشبرد اهداف سیاسی‌اش از شهادت امام بهره گرفت و در مکه به‌پا خاست و یزید را از خلافت معزول دانسته و قدرت خود را گسترش داد. او مردم مدینه را هم به خلع یزید و جهاد با او فرا خواند. یزید از والی خود در مدینه که مردی بی‌تجربه بود خواست تا جمعی از بزرگان شهر را نزد او در شام بفرستد تا با دلجویی از آنان مسئله را تمام کند اما با اطلاع آنان از فساد دستگاه اموی به‌رغم نوازش‌های یزید، آنها پس از بازگشت به مدینه مردم را علیه یزید بسیج کردند.

عبدالله‌بن‌حنظله طی سخنانی در میان مردم ناراضی علت قیام خود را ترس از نزول عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد. به‌نظر می‌رسد بر این قیام و رهبران آن، افکار و گرایش‌های زبیری حاکم بود. از سوی دیگر بنی‌امیه از یزید کمک خواستند و او لشکری را برای سرکوب مردم مدینه تجهیز کرد. وقتی سپاه یزید به مدینه رسید گرداگرد شهر خندق کندند. مسلم‌بن‌عقبه به شهر حمله کرد و پس از تصرف، سه‌روز به دستور یزید جان و مال و ناموس مردم را بر سپاهیانش حلال کرد.

  • چرا امام سجاد(ع) رهبری جنبش را بر عهده نگرفت تا از لغزش‌ها جلوگیری کند؟

ایشان با جنبش‌های سیاسی به طرز حساب شده و خردمندانه و برحسب موقعیت‌ها و شرایط موجود رفتار می‌کرد زیرا می‌دانست که این قیام ماهیت شیعی ندارد و با اذن و حمایت عبدالله‌بن‌زبیر که خود از دشمنان اهل‌بیت و از برپاکنندگان جنگ جمل بود، صورت گرفته است.

از سوی دیگر ایشان به ضعف و عده کم اهل مدینه در مقابل سپاهیان باقساوت شام آگاه بود. مسئله دیگر توجه به این نکته است که آنان مدینه را به‌عنوان پایگاه حرکت و مرکز جنبش قرار دادند همچنان که ابن‌زبیر، مکه و به‌ویژه مسجدالحرام را مرکز قیامش قرار داد درحالی‌که اهل‌بیت در قیام‌های خود از این دو حرم مقدس بیرون می‌رفتند تا حرمت آنها را حفظ کنند. تصمیم آن حضرت به مبارزه منفی با حکومت و دوری‌گزیدن از هر قیامی و دور ماندن از اتهامات دولت اموی بود که بنا به قولی تنها هدف حمله مسلم‌بن‌عقبه به مدینه کشتن امام بوده است، ضمن اینکه حفظ آن اندک پیروان و کرامت حرم پیامبر(ص) نیز از دلایل احتمالی بی‌طرفی ایشان در این قیام بود. درواقع امام با رفتار خویش در این برهه از زمان به حفظ شیعه و بقای آن برای فعالیت‌های بعدی برنامه‌ریزی کرد.

  • قیام توابین را چگونه تحلیل می‌کنید؟

توابین گروهی از شیعیان کوفه بودند که در سال 65هجری به رهبری سلیمان‌بن‌صرد‌خزاعی به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کردند. این شیعیان که از یاری امام در واقعه کربلا باز‌مانده بودند خود را گناهکار دانسته و تنها راه رستگاری و پذیرش توبه‌ خود را در خونخواهی امام‌حسین(ع) می‌دانستند که این نهضت به دو دوره پنهان و آشکار تقسیم شد. دوره پنهان آن چند‌ماه پس از واقعه کربلا به‌دنبال کاهش سیطره نظامی در کوفه بود که حدود 100‌تن به رهبری سلیمان با استناد به آیه 54سوره بقره راه توبه را پیروی از توبه قوم موسی دانستند و قیام مسلحانه را در پیش گرفتند.

دوره آشکار آن با مرگ یزید و معاویه و نزاع بر سر جانشینی در شام شروع شد. در این تحولات سیاسی توابین مجال یافتند تا دعوت خود را گسترده‌تر کنند و در این میان عده‌ای از آنان با توجه به اوضاع آشفته سیاسی قصد تصرف دارالاماره را داشتند اما سلیمان معتقد بود که به سبب پایگاه و نفوذ اشراف هنوز زمان مناسب نرسیده و یارانش را به فرستادن داعیان به شهرهای گوناگون و گسترش دعوت فراخواند که با حضور مختار ثقفی و زبیریان در کوفه پیامدهای ناخوشایندی برای توابین رقم خورد.  مختار هم که رسالتی همانند توابین داشت با آنان اختلاف نظر داشت زیرا معتقد بود باید از طریق نیروی نظامی متشکل به قدرت سیاسی دست یافت و برای این امر سعی کرد توابین را از اقدامات عجولانه برحذر دارد اما آنان امتناع ورزیدند.

در بحث‌های بین مختار و توابین دو نکته قابل توجه است نخست اینکه مختار معتقد بود که سلیمان نمی‌داند که چگونه نظامیان را برای جنگ سامان دهد و علم سیاست ندارد ضمن اینکه مختار خود را از جانب محمدبن‌حنفیه به‌عنوان نایب، طرف اعتماد و وزیر او می‌دانست درحالی‌که توابین به اقدامات نظامی محض و امور سیاسی علاقه‌ای نداشتند و معتقد به امامت امام سجاد(ع) از نسل فاطمه(س) بودند. به این ترتیب دودستگی میان شیعیان کوفه پدید آمد.

حاکم زبیری کوفه با این جنبش موافقت کرد اما سلیمان همراهی زبیریان با توابین را موجب انحراف نهضت و پذیرفتن خلافت عبیدالله‌بن‌زبیر دانست. توابین در طول مبارزات خود اشارات مبهمی به امامت امام سجاد(ع) داشتند و پس از تجربه تلخی که از واقعه کربلا داشتند مصمم شدند تا از ذکر نام علی‌بن‌الحسین(ع) به‌عنوان رهبر خود تا هنگامی که در زمینه تحقق سقوط کامل امویان در کوفه موفق شوند خودداری کنند. پس از آن با سپاهی اندک بر مزار امام‌حسین(ع) رفتند و به شام لشکر کشیدند که بعد از سه روز جنگ اکثر آنان به شهادت رسیدند و بازماندگان آنها به سپاه مختار پیوستند.

ازجمله عوامل شکست آنان را می‌توان موضعگیری مختار، مرگ‌طلبی صرف، شمار اندک ایشان و تلاش‌های مزورانه زبیریان و اشراف کوفه نام برد. اما این نهضت دو ویژگی داشت؛ اول آنکه تشیع تا زمان توابین ویژگی عربی و جنبه مذهبی محض داشت.  دوم، برخورد امام سجاد(ع) با توابین بسیار خردمندانه بود. ایشان اگر چه اعلام نکرد که با آنان در ارتباط مستقیم است اما در یک بیانیه عمومی اعلام کرد که همه جنبش‌های شایسته را تجویز می‌کند.

  • قیام مختار ثقفی از چه ویژگی‌هایی برخوردار بود؟

پس از توابین، مختار‌بن‌ابی عبیدثقفی قیام کرد. او ازجمله افرادی است که بیشترین بهره‌برداری را از مظلومیت متبلور در اقتدار رهبری الهی انجام داد. نخستین اظهار وجود سیاسی مختار زمانی است که امام حسن(ع) مجروح از زخم یارانش به سعد‌بن‌مسعود ثقفی، عموی مختار پناه برد و مختار به عمویش تسلیم آن حضرت به معاویه را پیشنهاد داد که سخت خشم شیعیان را برانگیخت. او از اقشار مرفه جامعه بود و در جریان کربلا در زندان بود و در قیام ابن‌زبیر به وی پیوست اما دیری نپایید که از او جدا شد. مختار پس از مرگ یزید به کوفه رفت و با بهره‌گیری از جو مناسبی که پس از شهادت امام‌حسین(ع) به‌وجود آمد به‌کار تدارک قیام پرداخت. اما هرچند خونخواهی قیام را تبلیغ می‌کرد ولی در قیام توابین حاضر نشد. پس از شهادت توابین با جلب همکاری ابراهیم بن مالک اشتر مبارزه خود را با نام ابن‌حنفیه آغاز کرد و موفق شد کوفه و عراق را در اختیار بگیرد.

مختار چندین نوبت از امام سجاد(ع) که در این زمان رهبری شیعیان معتقد به مبارزه منفی را برعهده داشت، دعوت کرد که امامت قیام را عهده‌دار شود اما آن حضرت نپذیرفت. به‌نظر می‌رسد که این مخالفت امام دلیلی جز اصرار و تأکید بر استراتژی مبارزه منفی نداشت. پس از آن مختار به محمدبن‌حنفیه- (پسر سوم امام علی(ع) و عموی امام سجاد) روی آورد که وی پس از مشورت با ابن‌عباس و با توجه به شرایط سیاسی دشواری که در اثر مخالفت با عبدالله‌بن‌زبیر برایش پیش آمده بود به‌طور ضمنی حرکت و قیام مختار را تأیید کرد و به این ترتیب محمدبن‌حنفیه توانست تا حدی خلأ ناشی از عدم‌وجود تأییدی از جانب یکی از افراد برجسته خاندان رسالت را برای مختار پر کند تا از این رهگذر مشروعیت اقدامش را به رخ شیعیان بکشد. وی پس از این جلب حمایت با همکاری مالک اشتر و با اتکا به ایرانیان مقیم عراق توانست نهضت خود را به پیروزی برساند.

وی در نامه‌ها و مکاتباتش محمدبن‌حنفیه را مهدی نامید و تا زمانی که مورد تهدید ایشان قرار نگرفت نسبت به قصاص خون‌های ریخته‌شده در کربلا اقدامی نکرد اما در نهایت بسیاری از شرکت‌کنندگان در فاجعه کربلا را به مجازات رساند. مختار به‌مدت 16‌ماه امارت کرد و سرانجام از مصعب‌بن‌زبیر شکست خورد و هنگامی که در قصر کوفه محاصره شده بود با گروه بسیاری از یارانش کشته شد. موضع امام‌سجاد(ع) در مورد مختار که بسیار کوشید تا حمایت صریح آن حضرت را به‌دست آورد تردیدآمیز است.

مختار توانست در قیامی بالنسبه موفق اکثر دست‌اندرکاران واقعه کربلا را به مجازات برساند و سر عبیدالله‌بن‌زیاد طراح اصلی قتل‌عام کربلا را به حضور امام‌سجاد(ع) فرستاد که نقل شده امام بدین مناسبت چنان خوشحال شد که مردم گفتند پس از واقعه کربلا هرگز او را چنین بشاش نیافته بودند اما با وجود این ایشان همچنان موضعگیری بی‌طرفی و تردید‌آمیز خود را نسبت به مختار ادامه داد. به‌طور کلی امام سجاد(ع) در برابر چنین جنبش‌هایی( جز نهضت توابین) نه رفتاری نشان داد که امویان به نفع خود گیرند و نه آنها را مورد تأیید قرار داد تا آنان که از لحاظ اندیشه و عقیده اصالتی نداشتند از آن سوءاستفاده کنند و به نفع خود بهره گیرند. از این‌رو در موضعی خردمندانه آنان را به حال خود گذاشت تا به‌خود سرگرم شوند و برای امت نیز آشکار شود که همه اینان چیزی جز حکومت و قدرت نمی‌خواهند و به تنها چیزی که نمی‌اندیشند اسلام و اصلاح امور تباه‌شده مسلمانان است.

باید توجه داشت که امامان شیعه همگی بر لزوم رعایت تقیه پافشاری کرده و می‌کوشیدند تا تشکل شیعه و رهبری آنان را به‌طور پنهانی اداره کنند. طبعا این وضعیت سبب می‌شد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسی آنها ارزشیابی دقیقی به عمل آورد. با این حال شاهد این تلاش‌های زیاد، همان استوار ماندن شیعه است. رهبری این حرکت و ظرافتی که در هدایت آن به‌کار برده شد، عامل مهم استواری شیعه در تاریخ است.

امام باقر(ع) نیز چون پدرش هرگز در اندیشه اقدام نظامی برای احقاق حق خود نبود. او کوشید تا جامعه را تحت‌تأثیر دانش بیکران خود در مسائل دینی قرار دهد و رسالت انسان‌سازی‌ خود را تداوم بخشد و در حقیقت به‌عنوان عالم‌ترین، متبحرترین و فاضل‌ترین مردم زمان خود درآید.در این دوران که مسلمانان از فتوحات خارجی و جنگ‌های داخلی تا حدودی فراغت یافته بودند، از اطراف و اکناف سرزمین‌های اسلامی برای فراگرفتن احکام الهی و فقه اسلامی به مدینه که شهر حضرت رسول و اصحاب و تابعان ایشان بود، روی‌می‌آوردند. امام جعفرصادق(ع) فرزند وارسته نسل پیامبر که به‌خاطر دانش و فضیلت بیکران خاندانش در مسائل مذهبی شهرت داشت، مسلماً و به‌طور کلی در جامعه به‌عنوان امام فقه مورد توجه بود و مشغول تدوین جزئیات عمل یک مکتب فقهی. اکنون فهم این مسائل سخت نیست که چرا ایشان در هیچ‌یک از جنگ‌های قدرت که در طول حیاتش روی داد، شرکت نکرد و همچنان بی‌تفاوت ماند.

در آیین امامت برای امامی که از جانب خداوند به این مقام منصوب شده است، به هیچ وجه لازم نیست تا به قیام برخیزد و بکوشد تا حاکم بشود. از نظر او مقام امامت بالاتر از مقام حکمرانی است و حاکم باید مطیع امام باشد که به‌عنوان قدرت عالی مذهبی تصمیم می‌گیرد.

وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر امام سجادع

مدینه پس از جریان حره واقم گرفتار تباهی اخلاقی و فساد عمومی شد. قتل عام واقعه حره واقم و تجاوز به حرم مسلمانان که تا آن روز در جهان اسلام سابقه نداشت مردم شهر را دگرگون کرد. سیاست امویان نیز بر این بود که مکه و مدینه را از مرکزیت دینی، اجتماعی و قداست براندازند و براین اساس تنها راه چاره را در این دیدند که مردم را به ابتذال و اباحی‌گری بکشانند. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های عصر امام با دوره‌های دیگر این بود که خلفای معاصر امام و سردمداران حکومت آشکارا قداست تعالیم اسلامی را درهم شکسته و روی تمام اصول مسلم اسلام پا گذاشتند. شهادت امام حسین(ع)، اسارت اهل‌بیت، حادثه حره واقم، به آتش کشیدن کعبه، مسلط کردن جنایتکارانی چون حجاج بر جان و مال مردم که به اندک بهانه‌ای خون انسان‌ها را می‌ریخت، کشتار 120هزار تن از مسلمانان و به زندان‌انداختن 80هزار نفر دیگر از آنان در شرایطی نامطلوب و غیرانسانی گواه این مطلب است. از سوی دیگر امویان، عرب را بر غیرعرب مقدم می‌شمردند و تلاش می‌کردند تمامی بخش‌ها و دستگاه‌های دولت عربی باشد و این کار را تا جایی پیش بردند که معاویه عرب را انسان خطاب کرد و غیرعرب را انسان‌نما! در این شرایط امام سجاد(ع) با تمام قدرت با این بدعت که اجتماع اسلامی را تهدید می‌کرد به مبارزه برخاست. ایشان با نژادپرستی، هم در کلام و هم در عمل مقابله کرد و این موضعگیری اختلال در سیاستی بود که حکومت و مقامات اموی آن را بنیاد کرده بودند. بر این اصل محفوظ داشتن اندیشه‌ها و دل‌ها از انحرافاتی که دولت اموی به آنها دامن می‌زد از برجسته‌ترین تلاش‌هایی بود که امام سجاد(ع) در راستای وظایف رهبری‌اش انجام داد. ایشان بر پایه این باور مومنان پراکنده را گرد آورد و از لحاظ معنوی آنان را تربیت کرد. هدف امام این بود که مردم را به اندیشه فرا بخواند و آنها را در فراگیری دانش، فضیلت و حکمت یاری رساند. مبارزه با فقر و برده‌داری نیز از دیگر اقدامات ایشان بود. ازجمله مشکلات بزرگ اجتماع آن زمان مدینه فقر و نیازمندی مردم بود زیرا فرمانروایان ستمگر منابع ثروت را در اختیار خود داشتند و با بیدادگری کسانی را که علی (ع) و خاندانش را دوست داشتند از عطایای حکومتی محروم می‌کردند. برده‌داری هم از زمان خلیفه دوم به بعد و به‌ویژه در عصر امویان مورد توجه قرار گرفت و محروم‌ترین طبقات اجتماعی را در برگرفت که امام به‌شدت در مقابل این سیاست تبعیض نژادی ایستاد. امام سجاد(ع) با تبیین جایگاه امامت و تصریح به نقش سیاسی امامان شیعه در دعاهای صحیفه سجادیه نکات اساسی و کلیدی را در تفهیم معارف سیاسی شیعی مطرح کرد. ایشان با بازسازی کلی و همه‌جانبه جامعه شیعه و با سفارش به استفاده از تاکتیک‌های سیاسی مانند بردباری، مردم را به مبارزه پنهانی فرامی‌خواند که به همین دلیل هرگز مشعل جهاد در تاریخ شیعه خاموش نشد.

کد خبر 196579

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز